المیرا گفته چرا آپدیت نمی کنم؟
واقعیت اینه که یک وبلاگ دیگه برای خودم راه انداختم. البته آنجا هم خیلی نمی نویسم ولی اینجا رو دیگه دوست ندارم!
خیالتون راحت باشه این دفعه دیگه برنمی گردم. مرغ کوکو بودن موقوف!
پایان انسان مه آلود .
- وقتی از چیزی ناراحتی،نگرانی یا عصبانی ...و به هر صورت حس خوبی نداری چیزهای خوب دیرتر راضیت می کنند و چیزهای بد بیشتر ناراحتت. با یک حس بد همه چیز بزرگتر و زشت تر از واقعیت خودش میشه.
باید حس های بد رو دور ریخت تا همه چیز رو همانطور دید که هستند.
- من بهت میگم X و تو بهت برمی خوره ، تو بهم میگی X و من بی جا می کنم که بهم بربخوره!
تو کار Y رو انجام میدی و من نباید چیزی بگم، من کار Y رو انجام میدم و برق از چشمهای تو می پره!
آخه چرا؟!
- میگم این روزها پاستوریزه بودن هم بد دردی شده .
- خودش جک میزنه، پیچ ها رو باز می کنه و چرخ رو عوض می کنه. آن وقت من خوشم میاد چون می فهمم که هنوز آدمهایی هستند که بی توقع برای دیگران کاری بکنند.
- دارم فکر می کنم چند تا راه وجود داره تا یک آدم قاطی رو سوا کرد؟! اگر می خواستم یکی رو قاطی کنم کارم خیلی ساده تر بود، نه؟
- خجالت رو تو چشم هردو تا شون دیدم. نتونستم نگاهشون کنم. گفته بودم که دیر میشه...
If God brings you to it, He will bring you through it