ماه من

روزهای بچگی وقتی ماه رو از حیاط خونه پدربزرگ نگاه می کردم چقدر زیبا بود، چقدر نزدیک بود.انگار منتظر بود تا دست دراز کنی و بگیریش.از میون شاخه های درخت گلابی یا توی حوض آبی رنگ ...

امروز ولی چقدر دوره . خیلی وقتها نیست ، گاهی هم خودش رو نشون میده و باز چقدر دوره...


آرزوهای من مثل ماهم میمونند .

نظرات 5 + ارسال نظر
فردین سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 04:03 ب.ظ http://fardin-nk.blogspot.com

چه زیبا و با احساس... ممنون که به وبلاگ من سر زدی... ذوق بالائی در نگارش و بیان احساس داری بهت تبریک میگم...

ساغر سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 04:13 ب.ظ http://saghar-f.blogspot.com

ساغر عزیزم ....
ممنون از اینکه اومدی :)
برای در دست گرفتن آرزوها ٫ کافی است کمی زیبا فکر کنیم :)
بازهم به من سربزن ...خوشحالم می کنی :)

مسافر سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 05:20 ب.ظ http://safarweblog.persianblog.com

سلام ..مبارکه..خوش اومدی

یک پنجره سه‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 07:17 ب.ظ http://yekpanjere2.persianblog.com

ماه بالای سر تنهایی است...ساغر عزیز، موفق باشی!

چگوارای کوچک چهارشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1382 ساعت 03:04 ق.ظ http://cheguevara.blogsky.com

سلام ماه س رجاشه هنوز کنار درخت خونه بابا بزرگ.دلته که دور شده ازش.
شاید اگه هنوزم دستتو دراز کنی بتونی بگیریش.
شاید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد