هفته پیش از هفته پیش به شدت منتظر هفته پیش بودیم تا کار این پایان نامه وزین به پایان رسد و ما به حضور استاد تقدیمش کنیم اما به دلیل پاره ای از مشکلات همچون اشکالات پرینت ، کپی و صحافی!!! انجام این فریضه اسلامی و انسانی موکول شد به این هفته.
پس امروز 4 جلد پایان نامه واقعا وزین به دوش بگرفتیم و به سوی استاد روان گشتیم و پای از سر نشناخته به در اتاقش در آمدیم و همان جا کله پا شدیم .چه؟ مستحضر شدیم استاد امروز نزول اجلال نکنندی و کلاس تشکیل ندهندی و باید دیگر روز حضورشان شرف یاب شویم.
و هر چه در بحر تفکر غوطه ور می شویم در یاد نمی آید که در این یک سال به جز مواردی که گاها کلاسی تشکیل شده است و ما از لای در کلاس آویزان و مصدع اوقات استاد شدیم ، دیگر بار سعادت زیارت ایشان نصیبمان گشته باشد.
آخه بابا این هم شد استاد راهنما؟؟؟ به جان عزیز خودم نمی خواهم قضاوت کنم ولی استاد به این بی نظمی هم نوبره.....
از دل سنگش آه!
چه بگویم چون کردی...
آقا اون تشکر و قدردانی رو بدین یه ویرایشی بکنم م م !
من هم همین گرفتاری را داشتم ...و البته هنوز هم دارم ...
ای بابا! بهش بده بره دیگه!
حسابی سرگرم پایان نامه ای ها .
این خوبه باز. ما اشتاد تشریف بردن آمریکا دیگه بیا نبودن که :)))
میگفتن اگه نیاد ی سری که با این پروژه دارن رو اخراج میکنن :))
قبلی من بودم :))
از اینا زیادن
مثل اینکه این مشکل بیشتر ماست باید دنبال استاد بدویی .چند روز قبل وقت بگیری به موبایلش زنگ بزنی که هست یا نه و تازه وقتی هم ملاقاتش کردی در عرض چند دقیقه همه چیز را بگویی چون یه عالمه از بچه های دیگر ویا کسان دیگر با ایشان کار دارند وشما جایز نیست وقتشان را زیاد بگیرید.اینست دیگه!! (امیدوارم زودتر ازش خلاص بشی)
این آقا فعلا مفقودالاثره!
و این داستان ادامه دارد!
سلام
از اینکه پیغام میگذارید و مریم و مینا را دلگرم میکنید؛ متشکرم.
دایی امید
اولا ۴ جلد نه و ۳ جلد.من یکی آورده بودم
دویمآ شب قبل فکرش رو می کردم که باز هم بریم و به یمن حضور ما در دانشگاه ، ایشون تشریف نیارن که باز هم ما ناکام بمونیم!
سلام ممنون که اومذی و به وبلاگ سر زدی ..ای رهگذران که از خزان با خبرید... زین باغ نچیده گل چرا میگذرید........این وقت گرامیست عزیزش دارید......وین عمر عزیز ات غنیمت شمرید
جانا سخن از زبان ما میگویی...
من تا حالا یه دونه استاد راهنما دیدم؛ نمی دونم به درد شما می خوره؟!!
شاید رفته گل بچینه .....
استاد راهنما است دیگه میخوای بی نظم نباشه خیلی عجیبه
استاد راهنمای ما رو هم دیدی سلام بهش برسون
به صبر باید که مدرکی فراهم آوردی و زان پس کوزه ای و ...
واقعا اینم شد استاد!
استاد دودره بود، تو چرا رفتی باهاش پروژه گرفتی؟ ... از قدیم گفتن: ...
آخه این از بقیه بهترتر بود ....ببین بقیه چی بودند!
دیشب به استاد راهنما زنگ زدم اونم کرج ..می گم کی وقت دارید من اشکالاتم رو بپرسم ....می گه شما بنویس هر وقت پایان نامه ات تموم شد ...بذار رو میز هر وقت برگشتم ..می بینمش .....
من لینک شما رو گذاشتم
قدر این استاد رو بدون مریم خانم لااقل یک شماره تلفن داده که هماهنگ کنید.ما این رو هم نداریم.
ننوشتن چطوره ؟ ها ؟
گاهی بی نظمی خوبه اما نه برای وقتی که خودت با نظم شدی !
عجب حکایت پرماجرایی است این پایان نامه ها .پس شما هم دانشجو هستید ...
...اما من شیرینی نمیخواهم
ای وای..خاک عالم...
این جا بوی سیاست میاد...
من زود برم...
بای!
آپدیت!!