میان تاریکی

ترا صدا کردم

سکوت بود و نسیم

که پرده را می برد

در آسمان ملول

ستاره ای می سوخت

ستاره ای می رفت

ستاره ای می مرد...

 

چه تازه بودی برای رفتن،چه جوان برای خاموشی.

میگه یه اتفاق بود، فراموشش کن.

میگم آره مرگ یه دوست .

میگه یه همکلاسی

ادامه میده یه همکلاسی سابق

میگم چه فرقی میکن؟مهربون بود و خنده رو.

و بازهم:فراموشش کن.یک ماه گذشته.

میگم سعی میکنم.

و فکر میکنم واقعا باید سعی کنم؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 2 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 08:18 ب.ظ http://www.ensan.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد