انتظار

یادت هست آن روزهای گرم و پرشور را ؟ آن روزهای وصل و اشک را؟

 و آن انتظار کشدار را با آنکه می دانستم نمی آیی؟

آمدنت را بر دوش مردم دیده بودم و شنیدم که خونین بودی . و عطرت که پیچید، من آنجا بودم.

چه بیهوده انتظاری بود. انتظار کودکانه ام ، با اینکه می دانستم نخواهی آمد. چه تلخ بود....