من واقعا لذت می برم

-خیلی خوشحالم که هیچ علاقه ای به فوتبال ندارم مخصوصا از نوع وطنی اش.  همین قدر که صحنه های جذابش رو موقع اخبار می بینم کافیه.  راستش همیشه فکر می کردم رحمان رضایی جزو معدود بازیکن باتربیت تیم فوتبال ایرانه ولی نمی دونستم دست بزن داره و خوب باید بچه رو گوشش رو کشید بنابراین هر کدوم دو تا بازی محروم شدند . بیچاره نصرتی که فقط می خواست قلنج بازیکن حریف رو بشکنه و چهار تا بازی محرومش کردند. داور خوش قلب هم که اصلا به روی خودش نیاورد که یک اختلاف دوستانه وسط زمین شکل گرفته محروم شد. واقعا آدم لذت می بره فوتبال میبینه البته از نوع ایرانی اش.

-  خواهش می کنم فکر نکنید که این انسان مثل مرغ کوکوی ساعت شده، هرازگاهی میاد یک چیزی میگه و می گذاره میره  چون من با شادی فراوان مجبورم فردا دوباره برم مسافرت تا هفته آینده.

- آخرین شعر محبوبم رو هم می گذارم،شاید شما هم خوشتان بیاد: 
تنها ماندم
تنها ماندم
تنها با دل بر جا ماندم
چون آهی بر لبها ماندم

راز خود به کس نگفتم
مهرت را به دل نهفتم
بایادت شبی که خفتم
چون غنچه سحر شکفتم

دل من ز غمت فغان برارد
دل تو ز دلم خبر ندارد
پس از این نخورم فریب چشمت
شرر نگهت اگر گذارد

وصلت را زخدا خواهم
از تو لطف و صفا خواهم
کز مهرت بنوازی جانم

عمر من به غمت شد طی
تو بی من ، من و غم تا کی
دردی هست ، نبود درمانم

نظرات 15 + ارسال نظر
نوید یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:11 ب.ظ http://nikkar.blogsky.com

درود بر شما دوست گرامی

من نوید هستم و از وبلاگ نیک کار مزاحمتون میشم

وبلاگ خیلی خوب . پر محتوا . و زیبایی رو فراهم آوردید که باید بگم

به قول بچه ها گفتنی دمتون گرم

لطفا" بر من هم منت نهاده و به تارنمای این بنده حقیر هم نیم نگاهی بیندازید

نظری بدهید و ... ( وای چقدر پر حرفی کردم )

ببخشید سرتون رو درد آوردم .... منتظرم .... خدانگهدار

مهران یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:53 ب.ظ http://bobogoal.blogsky.com

سلام .
۱ . در مورد فوتبال وطنی که خودت کاملا از وضعیت من در سالهای گذشته در جریانی اما در مورد درگیری دیروز باید بگم که به عقیده من مقصر اصلی بداوی است نه رحمان رضایی چون بداوی در تیم باشگاهی خود هم ( فولاد خوزستان ) بار ها از زمین اخراج شده ( به قول معروف سابقه داره ) و همچنین دیروز در صحنه درگیری او نتوانست که دفاع را خوب پوشش دهد و حتی یک موقعیت گل ایجاد کرد .
۲ . آخ جون سفر !!
۳ . در مورد شعر هم ٬ بی تعارف قشنگ بود چون توش سوز داشت و منم عاشق چنین شعرهائی هستم .

سارا دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:34 ق.ظ http://cottage.persianblog.com

من اما فوتبالی ام . و چقدر متاسف شدم که نشستم وقت گذاشتم همچین بازی ایی رو دیدم

سجاد دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:29 ق.ظ http://paknevis.com/weblog

هی...هی...

[ بدون نام ] دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:57 ق.ظ http://payamra.com

safar bikhatar .... ta vaghti in doostno time meli hasti ehtiajh be sirk nadarim ,,,

آرتا دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:31 ق.ظ http://darkness.blogsky.com

من اهل فوتبالم. ولی نه از نوع وطنیش. و از این بابت خیلی خوشحالم!

محمد دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:35 ق.ظ http://sarzamineajayeb.com

من هم از دیدن اون صحنه واقعا شرمم گرفت . ی لحظه همینجوری مونده بودم هاج و واج . .. ...

م. دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:47 ق.ظ

یه وقت بد نگذره!

مسافر هتل کالیفرنیا دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:46 ب.ظ http://sokote-marg.sharghian.com

یه جورایی میشه یا به خاطر بازی بدشون آبروی ایران رو می برن
یا به خاطر کارهای احمقانشون
با پول این مردم می رم اما بلد نیستن که چه جوری جواب محبت این همه خوبی رو بدن
کسایی هستن که شب گرسنه می خوابن جا برای خوابیدن ندارن بعد آقایون برای یه بازی معمولی توی کشور خودمون اردوهایی می زنن توی بهترین هتل ها
من که می گم خداوکیلی حار شدن( اسپل حار درسته؟)
امیدوارم زودتر برگردی و وغاتی بیاریس

امیر مسعود سه‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:31 ب.ظ http://amirmassoud.blogsky.com

باید به عرضتون برسونم که بهتره اظهار نظر در مورد فوتبال رو به عهده کارشناسا ( خوب نیست با دست نشون بدم که کیا ) بذاری و کمی مه آلود وار بباشی فعلا

پرچین چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:04 ق.ظ http://parchin.blogsky.com

خوش بگذره. جاهای مه آلود نری ها!

گلهای آفتابگردان چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:08 ق.ظ http://2sunflowers.persianblog.com

تو برو سفر سلامت

پرنیان چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:45 ب.ظ http://parnianm.blogspot.com

برات ایمیل زدم. چک کن...

المیرا چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:04 ب.ظ http://leilymadani.blogsky.com

یعنی من واقعا کامنت نذاشتم تا حالا برای این یادداشتت؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کجا بودم؟
تنها نماندم...
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو جالینوس و چی چی ما؟

بیا بقیه شو ببینم!

نگار پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:50 ب.ظ

این شعر خیلی وقتها تو ماشین پدر من خونده میشه! :)
خوش بگذره:) بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد