همین یک ماه پیش بود که پرسید منظورت چیه از گفتن دوست صمیمی ؟ هیچ دوست صمیمی وجود نداره.
و من گفتم شاید همه دوست ها رو نشه صمیمی خطاب کرد ولی حتما کسی هست که روحش با روحت پیوند می خوره .
کسی که شاید شبیه تو- حتی از جنس تو -نباشه ولی در حضورش احساس آرامش می کنی،هر وقت دلت میگره می تونی باهاش درددل کنی باهاش حرف بزنی و احساس کنی حالت خوبه . کسی که وقتی از در میاد یک دنیا شادی با خودش میاره، لبخند که میزنه یک گرمای مطبوع میره زیر پوستت.
و بعد از اون شب و روز بد من هم گفتم منظورت چیه که میگی دوست صمیمی؟ دوست صمیمی وجود نداره.
و بعد وقتی همه خشمم ناپدید شد دیدم اشتباه کردم.اشتباه کردم که گفتم دوست صمیمی وجود نداره.من فقط چیزهایی رو ندیدم که باید در وقت خودش می دیدم. ندیدم کسی هست که نمی تونم باهاش حرف دلم رو بزنم . نمی تونم باهاش از حس ام بگم بدون اینکه اون لبخند محو رو روی لبهاش ببینم. ندیدم کسی رو که هر وقت خواست من رو ندید گرفت به خاطر خودش...
اشتباه کردم چون یادم رفت که بعضی رابطه ها رو میشه تموم کرد. بعضی ها رو میشه حذف کرد.میشه گذاشت بعضی خاطرات ته نشین بشند. یادم رفت همیشه نباید تحمل کرد. نباید تحمل کرد و اجازه داد دیگران فکر کنند چیزی نیست. نباید تحمل کرد و انتظار داشت ببینند که چی خونه کرده توی چشمات.
اشتباه کردم چون یادم رفت بگم بانک دوستی قواعد خودش رو داره و نمیشه تا موجودی نبود چکش رو برگشت زد. یادم رفت نشون بدم یک رابطه دوستانه فرق داره با یک رابطه master/slave. یادم رفت یادش بیارم که همیشه همه چیر نباید طبق دلخواه یکی باشه. یادم رفت بگم حتی انهایی که فکر می کنند بهترین و داناترین آدم روی زمین هم هستند باید چیزهایی رو یاد بگیرند....
من اشتباه کردم چون یادم رفت.... و حاضرم بابت این اشتباه از تمام دنیا عذر بخوام.
حالا مدام به خودم یادآوری می کنم که دیگه یادم نره چون این یک ازمایش بدون برگشت بود. حالا باید یادم بمونه- برای تجربه بعدی -که از تمام این فراموشی ها چی به دست میاد . تجربه تلخی بود... و غافلگیرکننده مثل کشف پنی سیلین .کسی انتظارش رو نداشت ولی اتفاق افتاد...
تو گفتی باید باهاش روبرو بشی. باید توی چشماش نگاه کنی تا نیروش رو از دست بده و بخوابه . بعدش می تونی ذبحش کنی. ولی چشم تو چشم شدن برای من یعنی بالا آمدن همه آنچه تو این مدت ته نشین شده،تو تموم این سالها. همه چیز میاد تو گلوم ولی من نمی تونم بالا بیارمشون و می دونم که من اینقدر نیرو ندارم تا حتی نگاه اول رو بندازم. بگذار برای تو هم من گناهکار باشم مهم اینه که من به وجدان خودم چیزی بدهکار نیستم به جز یک معذرتخواهی بابت اینکه در خطاب آدمها با واژه دوست اشتباه کردم.
سر شارم از حس تو گلو آوردن ولی این کفاف نیست. در زندگی جرات پاره کردن نجابتم کم است. فکر کنم فقط خودم می دونم قصه این پستت چیه. واسه دیگران گنگ باید باشه.
واقعا هیچ چیز رو جای دوست پر نمی کنه ... بعضی وقت ها آرزوم اینه که الان که احتیاج دارم یکی کنارم باشه
من اگه این دوستامو نداشتم نمیدونم تکلیفم چی میشد !
- می دان که راه دوستی به اِفراد است. (حالا اگه گفتی افراد یعنی چی)
- آخرشو خیلی استفراغی نوشتی. بابا سارتر
- در مورد عکسای وبلاگ من عرضم به حضورتون که یخورده پول خرج اکانت کنید. بی مایه فتیره. :دی
دیگه معلوم نیست به کی میشه گفت دوست ... ؟
این هم یه مسئله دیگه: فراموشی یعنی چی؟؟؟
می گن تنگه ی واشی هم جای قشنگیه...
مریم می گفت...
تنگه؟ دره؟ واشی؟ یه همچین چیزی... باید سوال کنم...
چه حس آشنایی.
خیلی وقتا ما خیلی چیزا رو فراموش می کنیم و تاوان این فراموشی سنگین تر از جرم ماست.
ولی د.ست به خوبی هم که باشه نباید واسش درد دل کرد چون اونم آدمه و آدما تو هر چیزی تقدس داشته باشن واسه درددل هنوز ناپاکند و نا محرم.
آپدیت کن خانم! زود زود!
آپ! دیت!
سلام . من هم میگم که دوست های صمیمی وجود دارند چون خودم چندتا از آنها را داشتم و سعی کردم که برای دیگران دوست صمیمی باشم . نداشتن دوست صمیمی خیلی دردناک تر از نداشتن برادر یا خواهر خوبه چون ما به دوست صمیمی خودمون خیلی از نکات زندگی خودمون رو میگیم اما به خواهر یا برادر خودمون اصلا . صمیمیت از پاکی ٬ از صفا میاد .
آپدیت شد .